پالایش ذهن
۱- اگر گرد و غبار وارد بینی ما شود، فوراً عطسه میکنیم. گاهی اوقات عطسه کردن ما با صدای بلند و خیلی شدید است. تمام بدن ما در این عمل مشارکت میکند. آیا واقعاً به تمام این نیروها برای بیرون راندن گرد و غبار نیاز داریم؟ بله، بدن ما این گونه واکنش نشان میدهد.در واقع، اینها واکنشهای غیرارادی بدن و معمولاً بسیار شدید هستند. هنگامی که بدن ما احساس کند که جسمی خارج وارد آن شده است، به شدّت واکنش نشان میدهد تا آن را هر چه سریعتر خارج سازد.
۲- فرض کنید که غذای فاسدی خوردهایم. آیا بدن ما چند روز فکر و بررسی میکند که آیا باید آن سم را بیرون ریزد یا نه؟ البته نه. بلکه درست برعکس، بلافاصله با تمام نیرویی که در اختیار دارد واکنش نشان میدهد.اسهال و استفراغ نمونههایی از این واکنشها هستند. این سازوکارها در بدن به منظور ادامه بقا شکل گرفتهاند و به همین دلیل، مناسب بودن یا نبودن این واکنشها از نظر اجتماعی، در نظر گرفته نمیشود. بدن بلافاصله واکنش نشان میدهد و به خوش آمدن یا بد آمدن دیگران و سایر آداب اجتماعی توجهی نمیکند. در این مواقع، حفظ سلامت بدن از همه چیز مهمتر است.حالا بیائید به مسأله ذهن مان باز گردیم و وضعیت مشابهی را برای آن در نظر بگیریم. ممکن است از شنیدن این واقعیت تعجب کنید که مواد فاسد و سمومی که وارد ذهن ما میشود سالها در آنجا میماند. معمولاً سازوکار خودکاری برای پاکسازی ذهن، همانند واکنشهایی که در دو مثال بالا گفته شد وجود ندارد.
مواد فاسد و مسموم، به شکل افکار نامطلوب، در اعماق ذهن میماند و به صورت اختلالات گوناگون خود را نشان میدهد.دلیلش این است که اگر ذهن ما حس کند بیرون ریختن آنها از نظر اجتماعی نامناسب است، جلوی این کار را میگیرد و آنها را فرو مینشاند. اگر این بازدارندگی آنقدر قوی باشد که وارد ناهشیار (ناخودآگاه) ما شود، روانشناسان آن را «سرکوب» مینامند.افکار بازداشته شده و سرکوب شده برای همیشه در ذهن ما نمیمانند. آنها غالباً سعی میکنند که خارج شوند امّا با لایههایی از ملاحظات اجتماعی که در ذهن ما شکل گرفته برخورد میکنند و در اثر این فعل و انفعالات، تنش و اضطراب به سراغ شخص میآید. بروز مجدّد این افکار سرکوب شده میتواند خود را به شکل اختلالات دیگری نیز نشان دهد. حتماً شنیدهاید که زیگموند فروید، روانکاو معروف، عقیده داشت که تمام اختلالات عصبی، روانی و روان تنی به دلیل بازدارندگی و سرکوب افکار است.
پالایش ذهن
● راههای مقابله
روانشناسان دریافتهاند که هیپنوتیزم، روانکاوی و پالایش ذهن، روشهایی هستند که از طریق آنها میتوان به این مشکل چیره شد. اگر افکار و مطالبی وارد ذهن ناهشیار ما شده باشند به کمک هیپنوتیزم یا روانکاوی میتوان آنها را به ذهن هشیار (خودآگاه) باز گرداند و آشکار ساخت. امّا اگر افکار سرکوب شده هنوز در ذهن هشیار ما قرار دارند، آنچه بدان نیاز داریم، پالایش ذهن است.پالایش ذهن تکنیکی است که از طریق آن ما با یک روانشناس حرفهای،هر چیزی که به ذهنمان میآید را در میان میگذاریم. روانشناس از ما میخواهد که افکارمان را همان گونه و همان هنگام که به ذهنمان میآید، بدون هیچگونه قید و منعی، بیان کنیم.در محیط آرام و مناسب مطب روانشناس، فرد میتواند بدون ملاحظات و ممنوعیتهای اجتماعی، به بیان افکارش بپردازد. به محض آن که جریان آزاد افکار آغاز شد، فرد ممکن است با فوران احساسات و هیجانات روبرو شود. خیلیها در خلال این فرایند به گریه میافتند و یا خشم خود را بروز میدهند. برگزاری چند جلسه پالایش ذهن باعث میشود که فرداحساس آرامش و رهایی از افکار و هیجانات آزاردهنده و مزاحمی نماید که قبلاً آنها را بازداشته بود. بسیاری از افراداعلام کردهاند که پس از یک جلسه پالایش ذهن، بلافاصله احساس تخلیه و راحتی کردهاند. پالایش ذهن، روشی برای تصفیه و پاکسازی ذهن است و به طور موثری توسط روانشناسان به کار گرفته میشود. بسیاری از روانشناسان از این تکنیک به عنوان بخشی از روان درمانی حمایتی استفاده میکنند
آموزههای ذهن چیست؟
همه آدمها به دنبال آرامشاند. همه میخواهند زندگی شاد و آرامی داشته باشند و آن را حق خود میدانند. ولی با این وصف بسیاری از ما نمیتوانیم به شادمانی واقعی دست پیدا کنیم. گرچه تلاش بسیاری برای به چنگ آوردنش، مینماییم. ولی رد پای نارضایتی در جایجای زندگی ما وجود دارد و بارها، آن را و آشفتگی و عصبانیت و رنج را به فراوانی تجربه کردهایم، گویی اینها سادهتر در دسترسمان قرار میگیرند. انگار آلوده شدن فضای پیرامون زندگی هرکدام از ما به عناصر سرشار از غم و اندوه و پریشانی فراهم و آسانتر است تا مهیا شدن محیط زندگیمان به شادی و نشاط و بالندگی.
در اصل مشکل اساسی این است که ماهیت هر یک از رویدادهای فوق و روند چون و چرای آنها ناشی از بی خبری ماست. برای رهایی واقعی از بدبختیها و رنجها باید به بصیرت درونی رسید. باید راهی را پیدا کرد تا به واقعیت ماهیت وجودی خودمان که به رهایی از کشمکشهای ذهنی میانجامد، دست یابیم. همه چیز (چه خوب، چه بد) ریشه در درون ما (در ذهن) دارد. موضوع این است که آنگونه که انسانها در روند رشد اجتماعی و بزرگ شدن طبیعی تربیت و آموزش میبینند، ذهنشان تعلیم و تربیت نگرفته و در سیر تکاملی او جایی برای فرآیند آموزشی و پرورشی ندارد، از این جهت تمام ارزیابیها و سنجشهایی که در ذهن صورت میگیرد به نوعی خام و نپخته و تربیت نیافته است.