مراحل و منازل سیر و سلوک عرفا
عرفان اسلامی، کمالات عرفانی را ده مرتبه دانسته اند و برای هر یک از آن، مراحل و منازل ده گانه ای معتقد شده اند. به این ترتیب منازل سیر و سلوک را به عدد صد رسانده اند. در مجموع میتوان گفت مهم ترین مراحل سیر و سلوک عبارتند از:
1- تفکر
2- عزم بر ترک گناه و انجام واجبات
3- توبه
4- مشارطه: در اول روز با خود شرط کند که امروز برخلاف دستور خدا عمل نکند.
5- مراقبه: در طول روز مواظب باشد گناهی از او سر نزند.
6-محاسبه: به هنگام شب از خود حسابرسی نماید.
7- معاقبه: در برابر خطاهایی که از او سر زده است، خود را مجازات نماید.
سپس:
1- طلب
در این مرحله سالک راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او که در درون وی است، کند و کاو و جستجو نماید. این وادی وادی پر خطری است ولی سالک نباید وحشتی به دل راه دهد؛ سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بکوشد تا بیابد که عاقبت جوینده یابنده بود
2- عشق
درین وادی وجود طالب و سالک مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد و چون صراحی لبریز می شود. عشق وجودش را چنان پر می سازد که یکسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد. عشق به پروردگار به صورت عشق به همه مظاهر هستی که جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد. می سوزد و به یاد دوست، همه کس و همه چیز را دوست می دارد:
زنده دل باید درین ره مردکار
تا کند در هر نفس صد جان نثار
درین حال سالک خود را در مسیر و جریان کل کاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد؛
3- معرفت
که عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت شناخت خداوند و به قول هجویری که در کشف المحجوب می فرماید: «معرفت حیات دل بود به حق، و اعراض سر جز از حق، و ارزش هر کس به معرفت بود و هر که را معرفت نبود بی قیمت بود.
نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می کند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود و بنا به تعبیری در اینجاست که عارف پاکدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای دین و هدف انبیاء باز می گردد:
جان ما را تا به حق شد چشم بازبس که گفت و بس گل معنی که رفت
پاک رو داند که در اسرار عشق
بهتر از ما راهبر نتوان گرفت
مراحل و منازل سیر و سلوک عرفا
4- استغناء
درین مرحله صوفی و سالک چنان به «او» متکی می گردد که از همه چیز و همه کس جز او بی نیاز می گردد: و خود را در کوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیکباره دل می کند و طمع می برد و این مرحله رسیدن به فقر سلوکی است که استغنای کامل و بی نیازی به همه چیز است و این همان است که پیامبر اکرم می فرمود: الفقر فخری.
که رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاک و نه گنبد میناست و اینجاست که سالک می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاکی مشاهده کند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.
5- توحید
اکنون عارف به مرحله توحید می رسد «چشم دل باز می کند که جان بیند» در این حال مشاهده می کند که در جهان «یکی هست و هیچ نیست جز او» و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
ما نظرت فی شیء الا و ما رأیت الله فیه
در این حال عارف همه چیز و همه جا را مظهر و آفریده اویند زیبا می بیند و می ستاید
به دریا بنگرم دریا ته بینم
به صحرا بنگرم صحرا ته بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا ته بینم
عارف می بیند که همه چیز مظهر زیبایی اوست:
ای گرفته حسن تو هر دو جهان
در جهالت خیره چشم عقل و جان
جان تن جانست و جان جان تویی
در جهان جانی و در جانی جهان
وی حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی که جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، به مصداق کنت کنزا مخفیا، معتقد است که جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است و هر چه هست اوست و جز او هیچ نیست
6- حیرت
در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفکر و حضور، حیرت و سرگردانی وارد می شود و آنگاه او را متحیر می سازد و در طوفان فکرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند.
اگر عیان کنی زندیقی، اگر شاهد شوی متحیر گردی، لیکن حیرت در حیرت و بیابان در بیابانرسدی به عالم عدم در عدم و در آن متحیر شدی تا ندانی که تو کیستی. آنگه در تو انوار قدم پیدا شود و تو را در خود باقی گرداند. به او بمانی و به نعت تحیر و عجز از ادراک آن و حقیقت آن
در رهت حیران شدم ای جان من
بی سرو سامان شدم ای جان من
7- فنا یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله
این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالک است از خود و بقای اوست در حق. در این حال منیت و خود خواهی وی به همراه همه صفات مذموم و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی
درین مرحله است که انسان به آزادگی مطلق می رسد .
فنا پایان راه سیر الی الله است و شروع بقاء بالله و یا شروع سیر فی الله. در این حال است که انسان متخلق به اخلاق الله می گردد و لیاقت جانشینی خدا را و جایگاه خلیفه الهی را پیدا می کند و چنان غرق دریای افعال الهی می شود که نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی.
در اینجا سالک به ایمان کامل می رسد و تسلیم محض است. یعنی مسلمان واقعی که هدف غائی و نهائی اسلام و هر دین توحیدی دیگر تسلیم محض بنده است به اراده و مشیت او.
در سوره شریفه حجرات آیه ۱۴ می خوانیم که: «بادیه نشینان گفتند ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاوردید و لکن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان به دلهای شما وارد نشده است».
عطار می فرماید:
چونکه گردی فانی مطلق ز خویش
هست مطلق گردی اندر لامکان
مطلب عالی بود خیلی ممنون