نویسنده:
بازدید: 900 بازدید
تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

« قسمت دوم »

روشها یا تکنیکهای غیرکلامی

دربرخی از موارد و شرایط ، ممکن است صحبت کردن با سوژه یا بیمار یا غیرممکن بوده باشد

و یا نتوان روشهای استاندارد برای القای خلسه را مورد استفاده قرار داد .

شاید هم سوژه ناشنوا است و یا با زبانی صحبت می کند که هیپنوتیست با آن آشنا نیست .

شاید این روش درکودکان و نوجوانانی مؤثرتر بوده باشد

که با تلقینات وضعیتی و غیرکلامی بیشتر از تلقینات زبانی جواب می دهند .

از سوژه خواسته می شود که بر روی یک صندلی قرار بگیرد

و هر دو دستش را به سمت جلو و بالا قرار دهد ،

طوریکه دستها در سطحی بالاتر از چشمها قرار بگیرد .

دو دست بایستی هم سطح و در فاصله ۷۰ ـ ۶۰ سانتیمتر دورتر از یکدیگر قرار بگیرند .

 

دراین زمان هیپنوتیست به سمت جلو و عقب حرکاتی را انجام می دهد ،

به چپ و راست حرکت می کند و درجریان انجام این حرکات

ابتداء در وضعیت دست راست تغییرات اندکی را داده

و بعد در وضعیت دست چپ بیمار همین تغییرات کوچک و اندک را تکرار می کند .

 

هیپنوتیست دراین زمان دست راست بیمار را می گیرد و آنرا کمی به داخل و به پائین خم می کند

(در این شرایط آرنج دست راست به صورت خود به خود اندکی به سمت خارج می آید)

سپس هیپنوتیست به سمت چپ بیمار رفته و همین حرکات

یا مانورها را با دست چپ او هم تکرار می کند .

 

 

پس از انجام هر یک از این حرکات ، هیپنوتیست اندکی یا چند ثانیه ای مکث می کند

و وضعیت بیمار را با دقت بررسی می کند .

این اقدامات به او این امکان را می دهد که هم عکس العمل بیمار را مشاهده کند

و هم خودش و شرایط را برای انجام حرکت بعدی آماده کند .

 

 

دوباره هیپنوتیست به سمت راست سوژه رفته

و دست راست او را کمی درجهت پائین مرتب می کند .

پس از چند ثانیه در تعقیب دست راست ،

هیپنوتیست دست چپ سوژه را هم به صورت مشابهی مرتب می کند .

با این مرتب کردن وضعیت طول دستها و کف دستها ،

گوئی او به صورت ثابت این پیام را منتقل می کند :

 

 

« به سمت پائین ، و به سمت داخل » به سمت داخل به سمت خود (SELF) ،

به سمت پائین ، پائین تر به طرف سطوح بیشتری از ناخودآگاه »

درنهایت ، زمانی که تقریباً دو دست به هم نزدیک شده اند

و تقریباً در بالای رانهای سوژه قرار گرفته اند ،

هیپنوتیست هر دو مچ دستهای سوژه را گرفته

و آنها را محکم و سریع کاملاً به پائین می کشد .

 

 

در این لحظه معمولاً چشمان سوژه بسته شده و سر او به سمت سینه اش خم می شود

اگر این اتفاق نیفتاد ، هیپنوتیست پلکهای سوژه را به طرف پائین می کشاند و با فشار به پشت سر ،

پیام غیرلفظی و غیرکلامی آخر را به اینصورت صادر می کند :

 

« به طرف درونت و به طرف پائین برو . چشمانت را ببند

و به یک حالت عمیق و آرام از خلسه ی هیپنوتیزمی وارد شو »

درتمام مراحل فوق ، کلمه ای گفته نشده است ،

بلکه تمام مراحل آن از مجموعه ای از تغییرات پیشرونده

در وضعیت بدن هیپنوتیست و سوژه صورت گرفته است .

برای خارج کردن سوژه از خلسه ای که به صورت فوق صورت گرفته است ،

هیپنوتیست خیلی ساده عکس حرکات قبلی را انجام می دهد .

 

مثلاً

یک : او سر سوژه را به طرف بالا می آورد

بعد : دو دستهای سوژه را درست در وضعیتی قرار می دهد

که پیش از پائین کشیدن آنها در آن شرایط بودند .

 

 

ـ دستها و بازوها به ترتیب و عکس گذشته تغییر وضعیت داده می شوند .

این حرکات دراین لحظه به سمت بالا و به سمت خارج هستند .

گوئی با این حرکات این پیام فرستاده می شود :

« به بالا بیا ، به خارج از درونت . حالا به بالا و خارج حرکت می کنی »

 

 

بالاخره دستها به طرف عقب و درمحل اولیه شان قرار می گیرند .

چشمهای سوژه به صورت کامل باز می شوند و سرش به طرف بالا قرار داده می شود .

بالاخره هیپنوتیست لبخندی می زند و دستهای سوژه را

به جائی می برد ، که درلحظات اول از آنجا برداشته است .

 

شکل ۶_۶ القای خلسه به صورت غیرلفظی

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»
تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

وضعیت اولیه هیپنوتیست با دستهایش دستهای سوژه را به بالا می آورد و بعد با رهاکردن ناگهانی آنها ،

به او این پیام را می دهد که دستها را در این وضعیت نگه دارد .

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

سوژه پیام را گرفته است . دستها باید به این صورت باقی بمانند .

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»
تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

هیپنوتیست یک دست را به سمت پائین و داخل حرکت می دهد

پیام به این سوژه این است :

« به عمق بیشتری و در درون خودت برو »

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

 

هیپنوتیست پلکهای سوژه را به سمت پائین می آورد .

پیام غیرلفظی این است : « چشمانت را ببند »

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»
تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

 

 

هیپنوتیست با قدرت ، دستهای سوژه را به طرف پائین می آورد .

پیام غیرلفظی که خیلی هم محکم است این است : « عمیقتر … عمیقتر »

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

در این شرایط با فشار آوردن به دو طرف شانه ها پیام این است :

« سرت را به طرف پائین بیاور و به یک وضعیت خلسه ی عمیقی قرار بگیر . »

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

تمرین یا تکرار تکنیک قبلی

یک روش ساده برای هیپنوتیزم کردن یک بیمار که پیش از این توسط فرد دیگری هیپنوز شده ،

دقیقاً تکرار اقداماتی است که پیش از این توسط هیپنوتیست قبلی صورت گرفته است .

در این جریان درمانگر باید از سوژه بپرسد که هیپنوتیست قبلی

برای قرار دادن او در شرایط خلسه ی هیپنوتیزمی دقیقاً چه کارهائی را انجام داده بود ؟

 

 

برای مثال :

 تو گفتی زمانی که دندانپزشکِ تو دکتر X می خواست تو را هیپنوتیزم کند ،

از تو خواست که به پشت بر روی تخت یا یونیت دندانپزشکی  بخوابی و ریلکس کنی ؟

ـ خیلی خوب . لطفاً به پشت بر روی تخت بخواب و به همان صورت خودت را ریلاکس کن .

ـ خوب ، او اول به تو چی گفت ؟

ـ  او به من گفت که دستت را به بالا بیاور و بر روی آن تمرکز کن .

 

 

ـ خیلی خوب . همان کار را تکرار کن .

حالا دستت را به بالا بیاور و بر روی آن تمرکز کن .

همانطور که آن روز بر روی تخت دندانپزشکی آنرا انجام دادی .

 

 

ـ پس از آن دکتر چکاری انجام داد ؟

ـ او گفت که ۳ تا نفس عمیق بکش

ـ خیلی خوب ، ۳ تا نفس عمیق بکش

ـ یک ـ دو ـ سه

ـ پس از آن دکتر چی گفت ؟

 

 

 

ـ او به من گفت که بر روی انگشت اشاره ات تمرکز کن

و تمام بدنت را رها یا ریلاکس کن

ـ بعد چی شد ؟

او لابد به تو گفت که دست تو به زودی خیلی سنگین می شود .

بگذار که دراین لحظه هم دستان تو به همان صورت سنگین شود .

خُب . پس از آن چی شد ؟

 

 

ـ لابد او به تو گفت که همانطور که دست تو سنگین و سنگین تر می شود ،

دست به آرامی به پائین می آید و همراه با آن تو به خلسه ی عمیقی وارد می شوی .

ـ خیلی خُب . حالا همانطور که دست تو به آرامی به پائین می آید ،

تو نیز به همان تجربه ای می رسی که در دفعه ی پیش آنرا تجربه کرده بودی .

تو همراه با پائین آمدن دست ، به همان حالت خلسه ی عمیق هم می رسی »

 

 

این روش به همین صورت ادامه داده می شود تا سوژه به حالت هیپنوتیزمی عمیقی وارد شود .

پس از این مقدمات ، شما می توانید هرکار درمانی را که لازم بدانید انجام دهید .

درگام های قبلی و برای قرار گرفتن درخلسه ی هیپنوتیزمی

دقیقاً همان کارهائی را می توان انجام داد که پیش از این انجام داده بود .

به نظر ما ، رابطه ی بیمار با پزشک قبلی در انجام

این تکنیک بسیار مهم و کارساز است .

 

 

اینکه بیمار پس از پایان جلسه با یک روحیه ی خوبی مطب او را ترک کرده باشد .

لازم است که پیش از انجام این تکنیک یک شرح حال کامل و دقیقی از بیمار گرفته شود

زیرا اگر درنوبت پیشین بیمار با حالت عصبانیت مطب را ترک کرده باشد

و یا به این نتیجه رسیده باشد که دندانپزشک

به اندازه ی کافی و به خوبی برای او کار انجام نداده است ،

این رنجیدگی زمینه ای ، می تواند به صورت یک مقاومت عمل کند

و از هیپنوتیزم شدن مجدد او با آن تکنیک جلوگیری کند .

 

 

 

به یاد آوری مجدد نحوه ی خوابیدن

یک شکل جذّاب از تکنیک به یاد آوردن ، می تواند برای هیپنوتیزم کردن سوژه

برای اولین بار از طریق به یاد آوردن رفتار او درزمان رفتن به خواب یا رختخواب بوده باشد .

خیلی ساده از سوژه خواسته می شود که به تکرار گامها یا اعمالی بپردازد

که شبها در زمان رفتن به خواب انجام می دهد .

 

به او گفته می شود که تجسم کند که زمان خواب شبانه است

و او دارد خود را برای خوابیدن آماده می کند .

این موضوع اهمیت زیادی دارد که در این جریان آماده شدن برای خواب ،

به مضمون کندنِ لباسها اشاره ای نشود ،

زیرا علاوه بر پیشگیری از یک توهم شایع سکسی ،

 

 

 

از برقراری یک ترانس فرانس مثبت جنسی هم پیشگیری می کند .

برای مثال ، می شود به او گفت که تجسم کند که دارد چراغها را خاموش می کند ،

رو تختی را به عقب می زند ، ببین ملافه ها می خزد ، راحت در بستر قرار می گیرد ،

پس از این مقدمات ، یک احساس گرمی و راحتی را احساس کرده ،

عضلات بدن را شل و ریلاکس می کند .

 

 

در این زمان چشمها سنگین و سنگین تر می شوند ،

افکار او کمتر و کمتر می شوند ـ و درنهایت

به یک احساس خواب آلودگی و عمیقاً ریلاکس شدگی می رسد .

این روش ، تا حدودی شبیه به آن چیزهائی است که در بیاد آوردن نحوه ی

به خاطر آوردن یک مورد خلسه ی هیپنوتیزمی قبلی بیان کردیم .

 

 

تنها تفاوت این است که در اینجا دیگر مطلب نوشته شده

و سابقه ی مکتوبی در دست نیست

و باید تنها به حافظه ی انجام رفتارهای عادی سوژه متکی باشیم .

در این برنامه امکان اشتباه و خطا هست ،

زیرا ممکن است مثلاً سوژه بگوید : « تو احساس می کنی که سرت را

خیلی راحت بر متکا یا بالین گذاشته ای» 

درحالیکه سوژه معمولاً در زمان خواب از متکائی استفاده نمی کند .

 

تلقیناتی که با حقیقت و واقعیت تطابقی نداشته باشد ،

این وضعیت را به وجود می آورد که سوژه را هشیارتر کند

و این عکس مسیری است که برای هیپنوتیزم شدن او لازم است .

 

تکنیکهائی بر پایه ی خیال پردازی

در این روشها از تلقیناتی استفاده می شود که سوژه را

به جهانی سرشار از مناظر و مضامین خیال انگیز می برد .

درتمام آنها در آغاز از سوژه خواسته می شود که

چشمانش را ببندد و چیزهائی مانند این مناظر را مجسم کند :

« تصور کن که تو می خواهی یک مسافرتی را به هاوائی داشته باشی

تو چمدانها و بار و بنه مسافرت را در چرخی گذاشته ای

و داری به سالن فرودگاه وارد می شوی

تا هواپیما سوار شوی .

 

 

تو بلیط هواپیما را در دستت داری و داری وسایل همراه خودت را

در اختیار کسانی قرار می دهی که باید آنها را بررسی کنند .

همه چیز صحیح و درست است و تو داری به محوطه پرواز نزدیک می شوی .

 

عده زیادی از سایر مسافران پرواز در کنار تو هستند ،

برخی از آنها از تو سالمندتر هستند و دراین گروه عده ای هم بچه به چشم می خورند .

تو بالاخره به هواپیما سوار شدی و صندلی خودت را هم پیدا کردی .

تو بر روی صندلی می نشینی و قلاب یا سگک کمربند امنیت را محکم می کنی

و خیلی راحت به پشتی صندلی تکیه می دهی .

 

موتورهای هواپیما روشن می شوند و تو هم صدای موتورها را می شنوی

و هم لرزش و ارتعاش مرتبط با آنها را حس می کنی .

حالا هواپیما خیلی آرام به سمت ابتدای یکی از

باندهای پرواز حرکت می کند تا از آنجا به هوا پرواز کند .

پس از آنکه صدای غرش موتورهای هواپیما به اوج رسید ،

یواش یواش هواپیما از باند فرودگاه بلند می شود .

چقدر تو درباره ی این سفر هیجان انگیز احساس وجد می کنی !!!

 

 

درحالیکه تو از پنجره های هواپیما به بیرون نگاه می کنی ،

خانه ها و اتومبیلها به اندازه ی قوطی کبریتهای کوچکی به نظر می آیند .

تو به پشتی صندلی تکیه می دهی ،

شاید خانم میهماندار برای تو قهوه یا نوشابه ای  آورده باشد .

حالا به ساحل اقیانوس رسیده ای .

 

 

در پهنه ی دریا فقط چیزی که به نظر می آید ،

رنگ آبی و خطهای گذرائی است که حرکت آرام موجها را نشان می دهند .

آنقدر محیط آرامش بخش است که تو ترجیح می دهی

که چشمانت را ببندی و درچُرت آرامی فرو روی .

  ساعتها از پرواز گذشته و در این زمان موقعی که از پنجره ها به بیرون نگاه می کنی ،

درمتن اقیانوس لکه های سبزی را می بینی

که نشانه ای از رسیدن به محدوده ی مجمع الجزایر هاوائی است .

 

 

تو خوشحال هستی که می خواهی بر روی یکی از این جزایر رویا انگیز

فرود بیائی و چند روزی در آنجا استراحت کنی .

کم کم سواحل زیبا که درکنار آنها نخل های زیبای نارگیل روئیده اند ، دیده می شوند .

میزان هیجان افزایش خیلی بیشتری را پیدا می کند ،

زیرا احساس می کنی که به مقصد نزدیک و نزدیکتر شده ای .

خیال می کنی به جائی می رسی که انبوهی از جذّابیت و فریبندگی وجود دارد .

تمام مناظر زیبائی که تو همیشه درخیالت داشتی ، الان در زیر پاهای تو قرار دارند .

 

 

این خیالپردازیها می توانند به صورتهای کوتاه یا بلند صورت بگیرند ،

ولی نکته ی مهم درتمام آنها این است که هیپنوتیست هر اندازه که می تواند ،

به طور جذّاب تری این صحنه ها را توصیف کند و از صحنه آرائی زنده و دل انگیزی بهره ببرد .

 

به این ترتیب هیپنوتیست تمام توجه و تمرکز سوژه را

از هر چیزی به غیر از آن چیزهائی که درباره ی آنها بحث می کند ، دور نگه میدارد .

به این ترتیب به غیر از کانال ارتباطی با سخنان هیپنوتیست ،

بایستی تمام راههای ارتباطی وی با واقعیت عینی و جهان واقعی شوند .

 

 

به عبارت دیگر  تجسمها و تصویر سازی هایی که هیپنوتیست تجسم و بیان می کند ،

خواب هیپنوتیزم واقعا چگونه عمل میکند؟
توصیه برای مطالعه

تنها راه های ارتباطی سوژه با جهان خارج است .

زمانی که سوژه این سخنان هیپنوتیست را پذیرفت و تعقیب کرد ،

مسلماً سایر سخنان او از جمله تلقینات درمانی را هم قبول می کند و می پذیرد .

 

متونی از این دست هم می توانند برای القای خلسه ی هیپنوتیزمی

و هم برای عمیقتر شدن آن به کار بروند .

درحقیقت تستهای هیپنوتیزم پذیری ،

روشهای القای خلسه و روشهای عمیقتر کردنخلسه ی هیپنوتیزم

قسمتهای مختلف یک رشته واحد و پیوسته هستند .

با بسط دادن یک مرحله ، سوژه می تواند

بدون گذر از حد و مرزی به حوزه ی دیگر وارد شود .

 

 

روشهای جذاب و مؤثر دیگری هم وجود دارند که می توان از آنها به خوبی استفاده کرد .

مانند دیدن یک فیلم سینمائی ، سفر با یک زیردریائی به اعماق یک اقیانوس ،

مسافرت با ترن ، بازدید از طبقات و قسمتهای مختلف یک فروشگاه بزرگ

و بالاخره شرکت در یک کشفیات باستان شناسی .

 

تعداد این برنامه ها که ممکن است یک یا چند نمونه ای از آنها انتخاب شوند ،

بسیار زیاد هستند و کاربرد موفقیت آمیز آنها به هنر و مهارت هیپنوتیست

و قدرت تصور و درک سوژه بستگی پیدا می کند .

 

 

البته برخی از تجسم ها و تـصویر پـردازیـها که بـا خـاطرات غم انگیز سوژه

در آن قسمتها ارتباط پیدا می کند ، تجسم دریا و سفر با هواپیما نمی توانند

برای کسانی که عزیزی را در آبهای دریا و

یا در سقوط هواپیما از دست داده اند ، مناسب بوده باشند .

با دقایقی از صحبت دوستانه پیش از این تصویرسازیها ،

اطلاعات زیادی در این زمینه ها می توان کسب کرد .

 

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

سابژکت ـ اوبژکت یا تکنیک غیرمستقیم ( Subject ـ Object )

 

این یک روش غیرعادی و غیرمتعارف برخورد با

هیپنوتیزم و هیپنوتیزم درمانی است

زیرا به صورتی بر روی ادراک سوژه بر روی خود یا SELF دستکاری می کند .

بنظر می آید که تنوع و گوناگونی گسترده ای

در استعداد یا نحوه ی برخورد سوژه ها با آن وجود داشته باشد .

برخی از افراد خیلی سریع از این طریق به یک خلسه ی عمیق فرو می روند ،

درحالیکه عده ای دیگر از افراد نمی توانند خودشان را در این تغییرات

در وضعیتِ روانی خاصی که لازمه ی آن است ، قرار دهند .

 

 

این تکنیک با چنین روشی صورت می گیرد :

« تصورکن که تو داری به مطب من می آئی ،

درست مانند کاری که امروز انجام دادی .

تو درخانه ات سوار اتومبیل شدی و از خیابان هائی گذشتی

که برای رسیدن به اینجا گذر از آنها لازم است .

 

تو در این مسیر خانه های زیادی را دیدی ،

مردمانی را دیدی که درکناره های خیابانها قدم می زدند ،

همینطور ماشین های دیگری را هم مشاهده کردی .

دراین جریان تو خودت را در صندلی راننده احساس می کردی ،

درحالیکه فرمان هدایت اتومبیل را به دست داشتند

و تو با ظرافت تمام حرکات یا مانورهائی را انجام می دادی

که برای حرکت دراین خیابانها لازم است .

 

 

بالاخره تو به قسمتی از شهر رسیدی که پارکینگ ساختمان پزشکان

و مطب من در آن قرار دارد .

تو با چرخاندن کلید ، اتومبیل را خاموش کردی و با بازکردن درِ اتومبیل ،

تو خودت را برای خروج از اتومبیل آماده کردی .

دراین لحظه به نظر می آید که تغییری درساختار وجودی تو پدید می آید .

دراین زمان به این احساس می رسی که گوئی تو ،

یکی دو متری عقب تر از اتومبیل قرار گرفته ای

و به فردی داری نگاه می کنی که او دارد از اتومبیلِ تو پیاده می شود !

 

 

« او همان رنگ از لباسی را پوشیده ،

که تو پوشیده ای و موهای او درست به همان رنگ و طرح آرایش شده است ، که توداری .

تو او را که درحال حرکت به سمت مطب من است ، تعقیب می کنی ،

تا زمانی که او درب آپارتمان مطب را باز می کند و به داخل ساختمان می آید .

 

 

 پس از مدت کوتاهی از استراحت دراتاق انتظار ،

او به اتاق مطب هدایت می شود و

او درمطب بر روی مبل راحتی در نزدیکی من مستقر می شود .

در این زمان تو در قسمت داخل درب ورودی ایستاده ای و داری ما را تماشا می کنی .

تو بار دیگر با شگفتی به او خیره می شوی که درست همان رنگ و طرحی را از لباس پوشیده

که تو نظیر آنرا پوشیده ای و ازهمان رنگ و طرح از شال گردنی استفاده می کند که

نظیر و همانند آنرا تو داری .

نه تنها مشخصات موی سر او کاملاً شبیه توست ،

بلکه قیافه ی او هم کاملاً شبیه به آن چیزی است که تو معمولاً در آئینه می بینی .

 

 

 

 

تو با دقت و شگفتی به نحوه ی صحبت او با من و نحوه ی

عکس العمل نشان دادن وی به حرفهای من دقت می کنی .

در این زمان درشرایطی که من در برابر او ایستاده ام ،

به رفتار من نگاه می کنی که خیلی آرام و خیلی جدّی

دارم چند تـلقین هیپـنوتیزمی را به او ارائه می دهم .

 

دراین زمان تو با کمال تعجب و شگفتی هم به حرفهای من گوش می کنی

و هم فردی را می بینی که کاملاً شبیه به من

درمقابل و در برابر تو بر روی مبل قرار گرفته

و دارد با دقت به تلقینات من گوش می کند و عکس العمل نشان می دهد

و درست همان لباسی را پوشیده که من پوشیده ام .

با شنیدن تلقینات هیپنوتیزمی ،

او به تدریج خواب آلود و خواب آلودتر می شود ،

چشمهایش به نظر می آید که بسیار سنگین شده است .

 

 

آنها پلک می زنند و دارند بسته می شوند .

تو درحالیکه او را مشاهده می کنی ، متوجه می شوی که

یک جریان ریلاکس شدن از تمام قسمتهای بدن او گذر می کنند .

دستهای او ریلاکس شده اند ، قفسه سینه ی او ریلاکس شده است ،

پاهای او ریلاکس شده اند و تو با خودت می گوئی :

آن فرد که کاملاً شبیه به من است ،

درحالت خلسه ی عمیقی فرو رفته است .

 

 

چقدر او عالی ریلاکس شده است .

همانطور که او لحظه به لحظه به آرامش بیشتر و بیشتری می رسد ،

تو به صدای من توجه می کنی که خطاب به تو می گویم که

تو هم لحظه به لحظه به حالت آرامش بیشتر و بیشتری می رسی .

تو مایلی به همان عمق از آرامش برسی ، که او رسیده است .

 

تو دوست داری که به او ملحق شوی و با او یکی شوید .

بنابراین در طول اتاق قدم می زنی و بالاخره در مقابل او قرار می گیری .

تو در اطراف صندلی او به جلو و عقب حرکت می کنی

و لحظه به لحظه به او نزدیک و نزدیکتر می شوی

تا زمانی که متوجه می شوی که سرهای شما به یک سر تبدیل شده است !

 

دستهای تو و او به یک گونه است .

بدن تو و او در یکدیگر ذوب شده است به تدریج سیاله ی آرامش و ریلاکس بودن

از کالبد او به بدن تو انتشار پیدا می کند و تو از احساس آرامش ،

یگانگی و اتحاد که پیش آمده ، لذت می بری .

 

در این زمان تو با شادی و شگفتی متوجه می شوی که

تو و او به یک نفر تبدیل شده اید و تو نیز مانند او

به یک حالت بسیار عمیق از ریلاکس بودن رسیده ای .

 

 

توجه کنید که چگونه سوژه یا سابژکت با ابژکت دراین جریان دستکاری شده اند .

بیمار ابتداء خودش را به بـازگـوئی نحوه

حرکتش از خانه اش تا مطب مشغول می کند .

برای انجام این کار او به جریان یاد آوری بسیاری از خانه ها ،

خیابانها و اتومبیلهائی می پردازد که دراین جریان دیده است .

او با شرح و تفسیر فراوان به گزارش این مسیر می پردازد ،

ولی در این شرح وقایع خیلی دقت می کند که حقیقت و واقعیت را در نظر گرفته باشد .

 

 

برای مثال ، اگر در این مسیر او باید از قسمت راست بـه قـسمت چـپ یک خـیابـان بــرود ،

هـرگـز نــباید با بی احتیاطی عکس این مسیر را مطرح سازد

همیشه تلقینات و توصیفات بایستی با حقیقت هماهنگی داشته باشند .

 

 

معمای ابژکت و سابژکت و تعویض مکرر آنها با هم

حالت ایگو دارای مرزها و محدوده هائی هست

و ما هم مرزهائی را مورد استفاده قرار می دهیم

که نشانه ی گذر از یکی به دیگری است .

دیوارها به صورت سمبولیک یا انگاره ای نماینده ی مرزهائی هستند .

و درها نمایانگر گذر از یک حالت به حالت دیگر است ،

بنابراین سفر از یک اتاق به اتاق دیگر ،

نمایانگر سفر از یک ایگوی ساختاری به ساختار دیگر است .

 

 

بنابر این در زمانیکه ما از ترک اتومبیل صحبت می کنیم ،

در حقیقت یک تغییر در وضعیت یا موقعیت خود یا SELF را مطرح کرده ایم .

در این زمان خود یا سوژه به یک وضعیتی در عقب اتومبیل تغییر مکان می دهد 

و « حالتِ ایگوی راننده » از سـوژه بـه ابـژکت تغییر پیدا می کند

او در این لحظه راننده را می بیند که دارد از اتومبیل خارج می شود ،

درحالیکه پیش از این او خودش را در وضعیتی مشاهده می کرد

که راننده ی اتومبیل است .

حالت راننده ی اتومبیل بودن ، دیگر سوژه یا سابژکت نیست ،

بلکه به صورت ابژکت درآمده است .

 

 

(her یا مال او به جای me یا مال من)

و بیمار بدن خودش را به صورتی احساس می کند

که not  me و یا « نه مال من » است .

برای حفظ هویت به صورت روشن ،

کسی که از اتومبیل خارج می شود ،

اینطور شرح می دهد که همان موها و لباسهای بیمار را دارد

و بعد از آن اینطور بیان می کند که او همان قیافه ای را دارد

که سوژه در زمان دیدن به آئینه آنرا می بیند .

 

زمانی که ما به آئینه نگاه می کنیم ، ما خودمان را به صورت object مشاهده می کنیم ،

همانگونه که دیگران ما را می بینند .

این تغییر ، که درحقیقت نوعی گسستگی یا تجزیه ی موقتی است ،

ادامه پیدا می کند تا فردی که شبیه به اوست وارد مطب شود

و روی مبلی درکنار سوژه قرار گیرد

 

 

دراین تصویر ، این object است که حالا هیپنوتیزم می شود ،

درحالیکه خودِ سوژه یا subject,s  self این جریان را

از نقطه ی دیگری از نزدیک درب مطب مشاهده می کند .

در این زمان حالت ایگوی ناظر یا objectving Ego – State

 دوباره با حالت ایگوی تجربه کننده  Experiencing   Ego – State

دریکدیگر ترکیب یا به اصطلاح ذوب می شوند

و آن فرد دوباره تجربه ی داشتن آن کالبد را دوباره تجربه می کند .

 

در این زمان ، از آنجا که او بدن را دراختیار دارد و آنرا اداره می کند ،

بنابراین باید تمام احساسهائی را هم داشته باشد که آن بدن دارد .

بنابراین ، اگر « آن بدنی که آنجاست » هیپنوتیزم شده است ،

و ایـن فــرد به داخـل آن می رود یـا برمی گردد ،

بنابراین بایستی درهمان شرایط خلسه ای برگردد که او هم شامل آن می شود .

 

 

این روشی پیچیده و فرهیخته است و اغلب درمواردی مؤثر واقع می شود

که بقیه روشها با نگرش بیشتر مستقیم شکست خورده باشند 

این روش دستکاری سابژکت ـ اوبژکت که دراین جریان به کار رفت ،

در برخی از روشهای درمانی دیگر می تواند مورد استفاده قرار بگیرد

که درقسمتهای بعدی به آنها نیز خواهیم پرداخت .

 

 

خود هیپنوتیزم به روایت هلن واتکینس

بسیاری از تکنیکهائی که برای دگر هیپنوتیزمی شرح داده شده اند ،

می توانند اگر لازم باشد ، به صورتی تعدیل و تنظیم شوند

که برای انجام خود هیپنوتیزم هم مورد استفاده قرار گیرند .

این مؤلف [دکتر واتکینس] تجربیات زیادی

در زمینه ی آموزش خود هیپنوتیزم اندوخته است .

 

بسیاری از مراجعین علاقمند به یادگیری آن هستند

و در این زمینه تردیدی وجود ندارد

که این تکنیک در موارد متعددی می تواند مفید بوده باشد .

در برخی از شرایط ممکن است پزشکی در دسترس نباشد

و دراین شرایط بیماری به درد بسیار شدیدی مبتلا شود

و در این زمان نیاز فوری به تسکین درد وجود داشته باشد .

 

از سوی دیگر ، موارد استفاده ی متعددی برای خود هیپنوتیزم وجود دارد

 ممکن است که لازم شود بیماری خود را برای خوابیدن آماده کند

و یا حتی قابلیت و مهارت خویش را در آموزش یا

رشته هائی از ورزش افزایش دهد و غیره .

 

این موضوع را هم ما دیده ایم که عده ای از افراد جامعه

از هیپنوتیزم و پدیده های هیپنوتیزمی به عنوان وسیله ای

برای لذت و سرگرمی استفاده می کنند .

آنها کوشش می کنند که درحالت دیگری از آگاهی

که با انجام خـود هـیپنوتیـزم صـورت می گیرد ،

به کسب تـجربه و کند و کاو روانی بپردازند .

 

 

عده ای از افرادی را هم ما [در آمریکا] دیده ایم

که پس از استفاده یا سوء استفاده از داروهای روان گردان ،

هوس کرده اند که یک راه جدید و ارزان را برای «تغییرحال» تجربه کنند .

جمعی هم هستند که از تـجربـه ی گسستگی

یا تـجربه روانـی لذت برده اند .

 

دراین گروه افراد بینابینی هم وجود دارند

که در مرزهای غیر دقیق و مغشوش عقل و جنون

ویلان و سرگردان هستند و به جای اینکه

با حقایق زندگی روبرو شوند و زندگی خودشان را

با این شرایط جدید تطبیق دهند و برای زنـدگـی

سالمی کوشش یا مـبارزه کنند ،

ترجیح می دهند که روزگار خویش را در خیالپردازی بگذرانند .

 

این افراد ممکن است از سوء استفاده از خود هیپنوتیزم

بیشتر از اینکه فایده ای ببینند ،

ضرر و زیان متحمل شوند .

آنها به این ترتیب کوشش می کنند

که خود را از مسایل و مصائب زندگی دور نگهدارند ،

به جای آنکه آنها را حل کنند .

عده ای از افراد جامعه هستند که از مهارت کسب کرده

از طریق هیپنوتیزم یا خود هیپنوتیزم

برای سرکوب هر دردی استفاده می کنند ،

غافل از اینکه برخی از دردها آگاهی دهنده و پیام دهنده هستند

و به ما خبر می دهند که ما باید به پزشک ،

جراح یا دندانپزشک مراجعه کنیم .

 

 

به این علل افرادی که برای آموزش خود هیپنوتیزم اقدام می کنند ،

به منافع احتمالی و زیانهائی که محتمل است با آنها مواجه شوند ، توجه نشان دهند .

برای افرادی که از لحاظ پزشکی آموزش خود هیپنوتیزم

برای آنها لازم است و یا توسط پزشکشان توصیه شده

ـ چه برای خود درمانی بر اساس دستور و برنامه ی پزشک

و یا استفاده از آن در بین موارد مراجعه به پزشک ،

خانم هلن واتکینس از تکنیک القای خلسه از طریق افتادن دست

، روشی را تهیه و تنظیم کرده

که هم می تواند به راحتی یاد گرفته شود

و هم با سهولت و خوبی مورد استفاده قرار بگیرد .

تکنیک‌های تغییر حالات احساسی و ذهنی
توصیه برای مطالعه

 

تکنیکهای پیشرفته در القای خلسه « بخش دوم»

 

برای اینکار ، او کاربرد گامهای زیرین را توصیه می کند :

۱ ـ تمرکز بر روی انگشت و استفاده از تکنیک افتادن دست

برای رسیدن به حالت آرامش یا ریلاکس شدن .

( آموزش اولیه توسط هیپنوتیزم درمانگر شامل بالا آوردن دست ،

خیره شدن به انگشت نشانه یا انگشت میانی

یا با چشمان باز و یا بسته ،

تلقین در این زمینه که به تدریج سایر انگشتها

در حوزه ی بینائی او محو می شوند ،

 

و اینکه در این جریان که او بر روی انگشت خودش تمرکز کرده ،

به تدریج تمام طول دست او سنگین می شود

و هر قدر که این تمرکز استمرار پیدا کند ،

دست شروع به آمدن به پائین و پائین تر می کند

و همگام با آن هر قدر که دست به طرف پائین حرکت و حرکت بکند ،

دست هم سنگین و سنگین تر می شود ،

ولی تمام قسمتهای بدن او به یک حالت ریلاکس شدن عمیق

و گسترده نمی رسد ، مگر زمانیکه این دست بر روی پای او قرار بگیرد .

 

 

۲ ـ ریلاکس کردن عضلات ، از نوک انگشتان پاها تا فرقِ سر

۳ ـ حواس پرتی درونی شده « با هر ذره ای که از صدا می شنوم ،

من عمیق و عمیقتر می شوم »

۴ ـ تمرکز بر روی تنفس « با هر بازدمی که من خارج می کنم ،

من به یک خلسه ی عمیق و عمیقتری وارد می شوم »

۵ ـ به اندازه ی ۱۰ پله به پائین بیائید و با پائین آمدن

از هر پله یک نفس عمیقی بکشید تا به عمق بیشتری از خلسه برسید .

۶ ـ تکرار خاطره ( صحبتهائی که هیپنوتیزم درمانگر در زمان القای خلسه گفته بود)

عمیق و عمیق تر … ریلاکس و ریلاکس تر …

همانطور که تو به حالت عمیقتری می رسی …

به حالت تمرکز عمیقتری هم می رسی …

 

 

من نمی خواهم که به خواب بروم …

من کاملاً هوشیار هستم …

من میخواهم این روش را یاد بگیرم

و از آن مطابق منافع خودم استفاده کنم …

من می خواهم به همان انسانی تبدیل شوم ،

که مایلم آنگونه بوده باشم …

من دوست دارم این روش را یاد بگیرم ،

 

تا بتوانم به کمک آن به حالت خلسه ی عمیقتری فرو بروم …

من می توانم از این برای رفتن به خواب عمیقتری در شبها استفاده کنم …

من از این روش استفاده می کنم

تا بتوانم بیشتر و بهتر تمرکز پیدا کنم …

من می خواهم با این روش و به کمک آن خیلی بهتر و خیلی بیشتر مطالعه کنم

و این مطالب دقیقتر و برای مدت بیشتری در حافظه ام بماند .

 

۷ ـ مدیتیشن به معنای تکرار ذهنی یک لغت همراه

و همگام با دم به ویژه بازدم واژه ای که در ارتباط با هدفی که داری ،

به تو انگیزه بدهد و یا به خاطر هر چیز دیگری که

برای آن خود هیپنوتیزم را انجام می دهی .

 

 

۸ ـ بیدار شدن یا دوباره به هوشیاری رسیدن از طریق شماردن یک تا عدد پنج .

در سالهای اخیر استفاده های گوناگون بین هیپنوتیستها

هم درگروه تجربی و هم در جمع بالینی افزایش پیدا کرده است .

تمام صفحات مجله ی هیپنوتیزم بالینی و تجربی

در جولای ۱۹۸۱ فقط به خود هیپنوتیزم تخصیص داده شده بود

و در آن بزرگانی مانند فروم ، براون ، هارت ، اوبرلاندر ، باکس و پفایفر مقالاتی نوشته بودند .

 

 

در مقاله پفایفر بر روی دو مضمون « مجذوب شدن »

و «مواجه شدن با حقایق محیطی»

هم درخود هیپنوتیزم و هم در دگر هیپنوتیزمی مطالب جدید

و جالبی ارائه شده بود .

 

 

باری ، به نظر می آید که انجام سیر قهقرائی در زمان

از طریق دگر هیپنوتیزمی خیلی بهتر بوده باشد ،

درحالیکه خود هیپنوتیزم برای کارهائی که با سطح و غنای بیشتری

از تصویر پردازی ذهنی همراه باشد ، بهتر است .

 

 

جانسون و همکاران بر روی یافته های گروه شیکاگو ( با شرکت فروم و همکاران )

به تحقیق و تفحص پرداختند

و در پایان به این نتیجه گیری نهائی رسیدند

که خود هیپنوتیزمحوزه ی جدید و سرشار از غناست

که در شرایط کنونی بسیاری از زوایای آن هنوز به خوبی کشف نشده است .

 

 

بنسن ، آرن و هوفمن معتقدند که خود هیپنوتیزم

پدیده ای فیزیولوژیک را فراهم می سازد

که مربوط به ریلاکس شدن است .

ساسردوت معتقد است که هرگز نمی توان یک حالت خود هیپنوتیزمی

یا دگر هیپنوتیزمی ناب و جدا و بی تأثیر از دیگری را ایجاد کرد

و به ذکر مشکلاتی می پردازد که در شرایط خود هیپنوتیزم

سوژه با آنها ممکن است روبرو شود .

 

در پایان ، درشرایطی که اورن و مک کونکی به مقایسه ی پژوهشها

و نظریات تئوریکی می پردازند که در ارتباط با خود هیپنوتیزم

و دگر هیپنوتیزمی صورت گرفته اند ،

شور به انتشار یک روش مبتکرانه از خود هیپنوتیزم

که توسط او طراحی شده پرداخته است

که برای ارزشیابی اقدامات و اجرائیاتی می پردازد

که در جریان و به کمک خود هیپنوتیزم می توانند صورت بگیرند 

گاردنر همین موضوعات را در ارتباط با کودکان انتشار داده است .

 

روی هم رفته بنظر می آید که حوزه ی خود هیپنوتیزم

خیلی کمتر از دگر هیپنوتیزمی مورد بررسی و تحقیق و پژوهش قرار گرفته است ،

ولی امید می رود که در آینده حوزه های وسیعی از درمان در برابر قدرتها

و کارآئی های خود هیپنوتیزم قرار می گیرند

و به کمک آن درمانهای بالینی پرقدرتی دراختیار بیماران و دردمندان قرار می گیرند .

 

 

 

دیدگاههای دکتر میلتون اریکسون

دکتر میلتون اریکسون نام آورترین و معتبرترین رواندرمانگر

در رشته هیپنوتیزم بالینی در طول تاریخ است

که به این رشته ی پزشکی غنا و گسترش زیادی بخشید

و به کتابهای هیپنوتیزم درمانی اعتبار و مقبولیت زیادتری داد .

 

نـگرش و روش دکتـر میــلتون اریکسون به هیپنوتیزم درمانی درمقایسه با سایران

آنقدر متفاوت و ویژه بود که برای شناخت بهتر تکنیکها و گرایشهای او ،

هیپنوتیزورهای نامداری مانند روسی ، زایک ،

هارلی و دیگران کتابهای مفصلی نوشته اند .

 

 

به صورتی واضح او در دامنه ی هیپنوتیزم درمانی

با موفقیتهای بزرگ و اعجاب برانگیزی مواجه می شد

و بسیاری از سوژه هائی را هیپنوتیزم کرد که بسیاری از همکاران او

آنها را غیرقابل هیپنوتیزم شدن تصور می کردند .

او روشها و استراتژیهای واقعاً جدید و بدیعی را وارد محدوده هیپنوتیزم درمانی کرد .

 

 

در اینجا ما این بنا را نداریم که یک شرح و

تفصیل گسترده ای را درباره ی روشهای کاری او ارائه دهیم ،

زیرا برای رسیدن به این هدف مطالعه ی کتابهای پرحجم و چند جلدی ــ

مانند آنچه که در سال ۱۹۶۷ توسط هارلی و یا در سال ۱۹۷۶

توسط روسی در ۴ جلد منتشر شده اند ـ لازم است .

دراین مقاله به شکلی بسیار خلاصه

به شرح برخی از مفاهیم اساسی در زمینه روان درمانی

و نحوه ی کاربرد آنها در هیپنوتیزم درمانی می پردازیم

که احساس روشن تری در زمینه ی هیپنوتیزم درمانی اریکسونی ارائه می دهد .

 

 

اریکسون بر این باور بود که هیپنوتیزم دراساس یک روند بین روحی

یا INTERA –  PSYCHIC  PROCESS است .

بنابراین برای القاء یا ایجاد خلسه ی هیپنوتیزمی ،

هیپنوتیست نباید بر استفاده از وسایلی مانند گوی کریستالی ،

مترونوم ، « شنیدن » موسیقی تصوری و یا احساس تصوری دست

یک هیپنوتیست که اینها به وسیله ی « چشمِ ذهن »

او صورت می گیرند ، توجه و تاکید داشته باشد .

 

 

عملاً به جای توجه بر محرکات خارجی برای تمرکز ،

اگر از تصاویر درونی و ذهنی استفاده شود ،

تاثیر بسیار بیشتری و عمیقتری در گسیل دادن

سوژه ها به خلسه های عمیق هیپنوتیزمی دارد .

به باور اریکسون ، بسیاری از مواردی که هیپنوتیستی

در القای خلسه با شکست یا ناکامی مواجه می شود ،

به این علت که برای اینکار به اندازه ی

کافی برای سوژه وقت صرف نمی کند .

 

 

در سال ۱۹۵۲ دکتر اریکسون دریک فضای آموزشی اعلام کرد

که او اغلب پیش از اینـکه سوژه ای را هیپنوز کند ،

ممکن است ساعتها با او وقت صرف کند تا وی به اندازه ی کافی آماده شود .

زمانی که یک هیپنوتیست به سوژه ای تلقین می کند

که او یک تصویری را خواهد دید ، سوژه ممکن است

بیان کند که چنین تصویری را احساس می کند .

 

 

ولی باید وقت و انرژی بیشتری مصرف شود

تا سوژه از چیزی که احساس یا تجربه می کند ،

یک تصویر واقعی را درک کند . این در شرایطی اتفاق می افتد

که سوژه درخلسه ی هیپنوتیزمی عمیقی قرار گرفته باشد .

 

اصل دیگری که اریکسون بر آن تاکید فراوانی داشت ،

سیاست گام به گام است .

این اصل به این معنی است که در زمان ارائه ی تلقینی به سوژه ،

ما باید قبلاً اطمینان پیدا کرده باشیم

که انجام آن درحد مهارت و قدرت او هست

و تنها پس از اینکه او به موقع و به صورت کامل آنرا انجام داد ،

آن زمان ما باید تلقین بعدی را که پیچیده تر از قبلی است ، به او ارائه دهیم .

 

 

 

هیپنوتیستهای تازه کار و یا غیرعلمی کراراً در زمان ارائه تلقینات ،

از یک تلقین نسبتاً ساده مانند بالا آمدن یا پرواز دست ،

ممکن است سریعاً به تلقین دقیقتری که بسیار پیچیده تر است

و به مقدمات بسیار زیادی در ایجاد اختلال در درک نیاز دارد ـ

مانند توهم های مثبت و یا توهم های منفی ـ پرواز کنند !

 

 

 

القای خلسه نیاز به صرف زمان زیادی دارد ،

تنها دراین شرایط است که سوژه به تدریج در

اعماق بیشتری از خلسه ی هیپنوتیزمی قرار می گیرد .

شاید یکی از مهمترین اصولی که اریکسون بر حسن انجام آن تاکید می کرد

، حفظ صداقت و انسجام عمل در سوژه است .

در یک مورد که سوژه مشغول به انجام دستنویسی خود به خود بود ،

او از اریکسون خواست که موافقت کندکه او به مشاهده و مطالعه ی مطالبی بپردازد .

که او لحظاتی پیش نوشته است .

 

 

 

ولی اریکسون او را تشویق کرد که به کارش ادامه دهد

و حتی پس از پایان دست نویسی و اتمام برنامه ،

هنوز دست نوشته های او را

[ که توسط قسمت یا بدنه ی دیگر از وجود او نوشته شده بودند]

برای مشاهده و مطالعه در اختیار او نگذاشت .

گزارش این جلسه نشان می دهد که در این شرایط ،

سوژه به سرعت به خلسه ی بسیـار عمیقی فرو رفت .

 

 

در یک جلسه ی دیـگر ، اریـکسون به سـوژه ای تلقین کرد

که او خواب و رویائی را مشاهده یا احساس می کند ،

ولی آنرا فراموش می کند .

ولی تنها زمانی خاطره ی خواب به یاد او می آید ،

که به آن نیاز داشته باشد .

 

 

 

در یک مورد دیگر ، او به سوژه ای تلقین کرده بود که

وی بعضی از قسمتهای خاطرات خود را که مایل به حفظ آنها می باشد ،

در اختیار هیپنوتیست نمی گذارد از سوی دیگر ،

در زمانی که در جریان هیپنوتیزم درمانی دستاورد مهمی حاصل می شد

“اریکسون آنرا به استعداد و قابلیت سوژه مرتبط می دانست ، نه با مهارت خودش”

 

 

 

اریکسون دربسیاری از موارد و نحوه ی انجام یک تکنیک

القای خلسه را در قالب یک مسابقه یا مقابله ارائه می داد .

برای مثال ، زمانی که فردی از او پرسید که آیا این احتمال وجود دارد

که سوژه ای در شرایطی که ایستاده ، هیپنوتیزم شود ،

جواب اریکسون این بود :

« چرا که نه !  بیا همین لحظه آنرا نشان دهیم »

 

 

 

به باور اریکسون ، زمانی که یک درمانگر با سوژه ی مقاومی روبرو می شود ،

قبل از هرکار دیگر باید کوشش کند که این موضوع یعنی وجود مقاومت را قبول کند .

پس از آن ، او باید به فکر حل و فصل کردنِ موضوع یا مضمون آن مقاومت باشد

نه اینکه کوشش کند که تا سوژه را مغلوب سازد .

 

 

به باور اریکسون ، در زمانی که به نظر می آید که سوژه در مورد هیپنوتیزم شدن

و مقاومت کردن دو دل است ، شایسته است که

در این زمان تلقینی به سوژه داده شود

که این تلقین شکست بخورد یا مورد قبول و اجرای وی قرار نگیرد

به نظر می آید که در این زمان مثل بسیاری از موارد دیگر ،

سوژه از شکست دادن هیپنوتیست خوشحال می شود .

 

 

 

بنابراین اگر این یک مورد عدم قبول تلقین و شکست مرتبط با آن صورت بگیرد ،

برای ادامه ی کار و در مقابل تلقینات بعدی ،

سوژه مقاومت آشکار یا پنهان کمتری را نشان می دهد .

اریکسون اغلب این تکنیک را مورد استفاده قرار می داد

که یک رؤیا را با محتویات متفاوت مـورد استفاده قرار می داد ،

که همه ی آنها یک معنی و مفهوم را داشتند .

 

 

او گزارش می کرد که با هر یک از این روایتـها ،

سوژه به خلسه ی هیـپنوتـیزمی عمـیقتری فرو می رود .

یک نگرش احساسی که توسط اریکسون صورت می گرفت

و او معتقد بود که بسیار مؤثر و مفید است این است که

سوژه نگاه خود را بر جسمی متمرکز سازد

و پس از مدتی نگاه خود را به سمت جسم دیگری در اتاق متمایل سازد

و در این شرایط چشمان خود را ببندد و بر روی خاطره ی آنها دوباره متمرکز شود .

 

 

اریکسون گاهی مجموعه ای از خواهشها را مطرح می کرد

که برای سوژه بسیار سخت بود که آنها را رد کند ،

ولی با انجام آنها ، سوژه به تدریج به خلسه ی هیپنوتیزمی وارد می شد .

 

 

آنچه که در پائین برای شما بیان می گردد ، یکی از آنهاست :

« آیا تو مایل هستی که با من در قدم زدن

بر روی کف این اتاق همراهی و همگامی کنی ؟

حالا در شرایطی که داری در اتاق قدم می زنی ،

لطفاً به سمت آن صندلی برو که تو می توانی بر روی آن بنشینی .

حالا من از تو خواهش می کنم که از آن صندلی که می توانی بر روی آن بنشینی دورشوی .

حال من از تو می خواهم که لطفاً دوباره به طرف آن صندلی برو

که خودت را برای دقایقی بر روی آن نشسته می یابی  »

 

 

( توجه کنید که اشاره ضمنی در اینجا به انجام یک فعالیت غیرارادی است ،

یعنی « خودت را برای دقایقی بر روی آن نشسته می یابی . »

بالاخره :

« حالا تو می توانی بر روی آن صندلی بنشینی

و به خلسه ی عمیقی فرو روی و به بیان گزارش یا حکایت خودت بپردازی»

با قبول هر مرحله ی کاری ، سوژه خودش را بیشتر در مسیری قرار می دهد که

درنهایت بر روی آن صندلی قرار بگیرد که در داخل آن

به « صورت عمیق» خودش را در حالت خلسه ی عمیقی بیابد

و در این شرایط به بیان یا گزارش حکایت خود بپردازد.